فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی
تبلیغات
به این سایت رأی بدهید
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 83
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 1007
بازدید ماه : 3337
بازدید کل : 73351
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 265
:: کل نظرات : 32

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 26

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 83
:: باردید دیروز : 7
:: بازدید هفته : 1007
:: بازدید ماه : 3337
:: بازدید سال : 23535
:: بازدید کلی : 73351
نویسنده : mohammad
دو شنبه 5 اسفند 1392

در نخستین روزهای آغاز تفحص بود که خاطره‌ای شکل گرفت که بیان می‌کنم ابتدا

لازم به ذکر است که ما در شروع کار یک بررسی میدانی انجام می‌دادیم و شناسایی

اولیه صورت می‌گرفت چون عوارض زمین به طور طبیعی و مصنوعی تغییر کرده بود. ما

منطقه را در آخرین وضعیت ممکن بررسی می‌کردیم، عکس‌ها و نقشه‌های ماهواره‌ای

تهیه می‌کردیم مثلاً بعضی نقشه‌ها را ازطریق وزارت کشاورزی یا حتی خارج از کشور

تهیه کرده و مورد بررسی قرار می‌دادیم. در مناطق مختلف تهدیدات زیادی برای

بچه‌ها بود: مثلاً میدان مین‌گذاری شده و ... مثلاً در طلائیه که سه سال زیر آب و در

منطقه سرپل ذهاب عراقی‌ها وارد خاک ما شده بودند.

یادم می‌آید برای شروع کار در منطقه طلائیه، تفألی به قرآن زدم که اینجا چه منطقه‌ای است،

آیه شریفه (فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی) آمد: « کفش‌های‌تان را دربیاورید، اینجا سرزمین مقدس است.»




:: موضوعات مرتبط: خاطرات تفحص , ,
:: بازدید از این مطلب : 1133
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س).
روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»
شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند
شهدایی که با شکنجه، زنده به گور شدند
هفت شهیدی که با قیچی‌های بزرگ فولادی از وسط جدا شده بودند
دیگر دنبال آب نبودیم . « شهید ابوالفضل ابوالفضلی»
ژنرال بعثی گفت: همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود
عکسی خندان از امام خمینی(ره) تو جیب شهید گمنام...
دیدیم روی پیشانی یک شهیدروئیده اند
راهی بازار شد.مثل دیوانه ها شده بود.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان میداد
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شما در مورد وبلاگ چیست؟

پیوندهای روزانه
تبادل لینک هوشمند


  خندهتبادل لینک هوشمند خنده
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس defaemoghadas3.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.